کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

...

ديشب آخرين بسته از سبزيهايي را كه مامان عفت مهربونم هميشه با يه دنيا عشق واسه من و خاله ها آماده ميكرد در تهيه قرمه سبزي استفاده كردم ...اين آخرين قرمه سبزي بود كه با اين طعم دلنشين و چاشني عشق ... توي زندگيم خوردم....و مطمئنم كه اين طعم تا ابد توي ذهنم باقي ميمونه وهيچ وقت ديگه نميتونم اين مزه را تجربه كنم... و با اينكه شما هم پسرم خيلي دلچسب شام ديشب را خوردي ولي هيچ وقت مزه عشق اين غذا به يادت نمياد ... كاش اين همه عشق را فراموش نميكردي..... مي خواهم برگردم به روزهاي كودكي آن زمان ها كه : پدر تنها قهرمان بود... عشق ، تنها در آغوش مادر خلاصه ميشد... بالاترين نقطه زمين ، شانه هاي پدر بود... بدترين دشمنانم ،خواهر و ب...
27 شهريور 1393

خدايا دلگيرم ....

دلم مي خواست : دنيا رنگ ديگر بود ... خدا ، با بنده هايش مهربان تر بود... از اين بيچاره مردم ياد مي فرمود ! دلم مي خواست : دست مرگ را ، از دامن اميد ما كوتاه مي كردند ! در اين دنياي بي آغاز و بي پايان ، در اين صحرا ،كه جز گرد و غبار از ما نمي ماند ... خدا ، زين تلخ كامي هاي بي هنگام بس مي كرد ! نمي گويم پرستوي زمان را در قفس مي كرد ! نمي گويم به هركس بخت و عمر جاودان مي داد ! نمي گويم به هركس عيش و نوش رايگان مي داد ! همين ده روز هستي را امان مي داد ! دلش را ناله تلخ سيه روزان تكان مي داد !!! از ابتداي امسال همه چيز گوياي اين بود كه قراره يه اتفاق بدي بيفته ...از شكسته شدن آيينه عقدمون كه...
26 شهريور 1393

پرواز ابدي....

خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است … اون موقع ها وقتي بچه بودم فكر ميكردم همه پدر و مادرها بايد پير بشند و تصوير ذهني كه از آينده دور توي ذهن خودم ساخته بودم بزرگ شدن ما و پير شدن باباكمال مهربون و مامان عفت عزيز بود ...و از اينكه بچه هاي ما ميتونند چنين مادربزرگ و پدربزرگ مهربوني داشته باشند به خودم ميباليدم هرچند ته دلم هميشه از اين فكر ميلرزيد و به پير شدن كه فكر ميكردم دلم ميگرفت كه نكنه خيلي پير بشن و يه روزي ...
19 شهريور 1393
1